ابعاد جامعه شناختی پویش ایران همدل؛
احساس تعلق مردم به تمدن اسلامی با مشارکت در پویش ایران همدل
راستابلاگ: پویش ایران همدل، پویشی که به سرعت در همه کشور جای خودرا باز کرد و صحنه هایی ماندگار و درخشان از نوع دوستی مردم ایران را به نمایش گذاشت نمادی از احساس تعلق مردم به تمدن اسلامی است.
به گزارش راستابلاگ به نقل از مهر، تهاجم وحشیانه رژیم صهیونیستی به شهرها و روستاهای فلسطین در نوار غزّه و شهادت ده ها هزار نفر از مردم بی گناه این منطقه و تخریب جدّی زیرساخت های شهری و منازل مسکونی و از بین رفتن معیشت مردم غزّه در یک سال گذشته و همینطور تخریب منازل و ساختمان های مردم در جنوب لبنان و شهادت جمع زیادی از مردم بی گناه و خسارت های گسترده به آنها، دل بسیاری را دنیا رنجور کرد و درد آورد.
در لبّیک به ندای رهبر معظّم انقلاب اسلامی بر مبنای کمک و پشتیبانی از مردم مظلوم فلسطین و لبنان، اواسط مهرماه، چهارمین مرحله پویش مردمی «ایران همدل» به منظور جمع آوری مشارکت های نقدی هم وطنان عزیز جهت کمک به مردم مظلوم فلسطین و لبنان شروع به کار کرد.
پویشی که به سرعت در گوشه گوشه کشور جای خویش را باز کرد و صحنه هایی ماندگار و درخشان از نوع دوستی مردم ایران را به نمایش گذاشت.
در گفتگویی با حامد حاجی حیدری، جامعه شناس و استاد دانشگاه هران، به تجزیه و تحلیل جامعه شناسانه حضور میلیونی مردم در پویش ایران همدل پرداخته شد.
در مرحله اخیر پویش ایران همدل، شاهد موج اعجاب انگیز کمک های مالی و اهدای طلا و زیورآلات جهت کمک به مردم غزه و لبنان بودیم. ریشه های اجتماعی شکل گیری چنین موجی از کمک به ستمدیدگان غزه و لبنان، چگونه قابل تحلیل است؟
البته باید ابعاد دقیق تری از این موضوع، یعنی حجم کمک ها به تفکیک استان ها، سن، جنس و پایگاه اقتصادی- اجتماعی کمک کنندگان و… را بدانیم، تا ابعاد فرهنگی مقوله ایثارگری در این پدیده را بهتر بتوانیم تفسیر نماییم. اما آن چه مشهود بوده، کیفیت قابل ملاحظه مشارکت را نشان داده است.
به عنوان نکته اول باید اشاره کنم لااقل در حدود دو دهه است که مبحث فروپاشی اجتماعی، توسط بخشی از انتلکتوئل ها مطرح شده است؛ از سال ۸۳ و ۸۴، اشخاصی مبحث فروپاشی اجتماعی را مطرح نمودند. و در این بیست سال، نه تنها این اجتماع فرونپاشیده است، بلکه شواهدی از انسجام بالای اجتماعی در مقیاس های متعدد به دست می آید.
وقتی این حجم از ایثارگری اتفاق می افتد، این نشان دهنده یک انسجام ارزشی و هنجاری قابل ملاحظه است که در سطحی فراتر از مرزهای ملی و در مرزهای عقیدتی تعریف شده است. گمان من این هست که انتلکتول ها که به طور عمده در بعضی بخش های شمالی و غربی تهران و در بین اقشار متوسط شهری، سطوحی از سستی ارزش های هنجاری را می بینند، به کلیت جامعه تعمیم می دهند. حقیقت اینست که بدون یک میزان از انسجام ارزشی هنجاری، نمی توان این مقدار ایثارگری اتفاق بیفتد.
در تمام این مدت، ما زنجیره ای از رویدادها را شاهد بوده ایم که نشان دهنده تعهد نیرومند ارزشی و هنجاری در قطاع های مهمی از مردم است. تشییع عظیم پیکر رئیس جمهور مردمی، تعهد ارزشی جمعیت بزرگی را نشان داد. همینطور شعف مردم در برابر عملیات وعده صادق ۱ و وعده صادق ۲، نشان دهنده همبستگی مردم با امت اسلامی داشت. فقط هم همبستگی بین مردم کشور خودمان نبود؛ بلکه همبستگی با امت اسلام و با هر مظلومی در جهان بود. این ها سبب شد تا مردم خودشان را درگیر این موضوعات بکنند و پویش ایران همدل را هم داغ کنند. پس، نکته اول اینست که این علامت به ما نشان داده است که سطح قابل توجهی از انسجام ارزشی ‑ هنجاری در جامعه وجود دارد که ضامن این سطح از ایثارگری است.
نکته بعدی اینست که ایثارگری نمی تواند بدون احساس مسئولیت عمیق و همدلی واقعی و ریشه دار، اتفاق بیفتد. این احساس مسؤولیت و همدلی ناشی از پیگیری مستمر اخبار و رویدادها، توأم با حساسیت نسبت به آن هاست. برخلاف تصورات رایج، نسل جوان به مسائل سیاسی، مسائل روز و مسائل منطقه و جهانی توجه دارد و احساس مسؤولیت عمیقی نسبت به مظلومان در سراسر دنیا دارد و علاوه بر آن همدلی عمیقی را نشان داده است.
نکته سوم اینست که هر چند ایثارگری ها در مواقع بحران و شرایط دشوار مشهود می شود، اما از پیش زمینه های فعال بوده است مردم سر بزنگاه، آمادگی لازم برای این ایثارگری ها را داشته باشند. این احساسات را نمی توان ابن الوقت و زودگذر تحلیل کرد و باید زمینه های لازم برای این حس و حال به مرور شکل گرفته باشد. این هم نشان داده است که آن چه در مورد تخریب زمینه های انسجام اجتماعی از ۲۰ سال پیش بیان می شود، نامعتبر است، و انسجام اجتماعی ریشه دار و قوی است و دارد کار خودش را انجام می دهد. البته ما هم وظیفه داریم که این زمینه ها را مدام تقویت نماییم.
نکته دیگر اینست که معمولا آن چه زمینه ذهنی ایثارگری را تحریک می کند، بخصوص توسط بعضی از دانشمندان، بعنوان خود فرا روندگی توصیف می شود. این یک خصوصیت ذهنی است که به خصلت اشخاصی که دست به ایثارگری می زنند، اشاره دارد. این خود فرا روندگی بدون یک نگاه مثبت به محیط و ظرفیتهای آن نمی تواند پدید بیاید. اشخاصی که درون گرا، منزوی، افسرده و درگیر بیماری های روانی هستند، معمولا نمی توانند خود فرا رونده و ایثارگر باشند، به رغم ادعاهایی که اخیراً مطرح می شود بر مبنای این که اپیدمی شدید ناامیدی و بیماری روانی و افسردگی بین جوانان و مردم وجود دارد، شما سطح بالایی از ایثارگری و خود فرا روندگی را می بینید که منوط به دید مثبت و سازنده و غیر افسرده است. البته در مقیاس جهانی، ادعای عجیبی وجود دارد که از هر سه نفر، یک نفر دچار بیماری روانی است که آن هم جای بحث دارد، ولی در مورد ایران این اعداد و ارقام نمی تواند صادق باشد. لااقل باید بگویم که این دست امواج ایثارگری و همدلی نشان داده است که باید با احتیاط بیشتری به ادعاهای اپیدمی بیماری روانی مواجه شویم.
نکته دیگری که از پویش ایران همدل میتوان استنتاج کرد، اینست که اقشار مهمی از مردم، فراتر از آرمان ملی، آرمان امتی و آرمان اسلامی دارند که این احساس تعلق به جامعه بزرگ اسلامی را بوجود می آورد. این سبب می شود اشخاصی که به ظاهرشان نمی آمد، در برابر عملیات «وعده صادق ۱»، مثلا به خیابان بریزند و احساسات ویژه ای از خود نشان دهند یا در شبکه های اجتماعی ابراز احساسات کنند. این مورد نشان داده است که فراتر از یک رؤیای ملی یا احساس ملی، یک احساس تعلق به تمدن اسلامی هم شکل گرفته است.
نهایتاً اینکه این پویش، اعتبار نهادهای دخیل در این پویش را گوشزد می کند. در طول سه دهه گذشته، همواره از برخی انتلکتوئل ها شنیده ایم که نظام بی اعتبار شده است؛ تلویزیون بی اعتبار شده است؛ رئیس جمهور بی اعتبار شده است؛ سپاه و بسیج بی اعتبار شده اند؛ چطور می توان این ادعاها را تأیید کرد وقتی مردم با این شکوه رئیس جمهور خود یا شهیدانی چون شهید حججی و سردار سلیمانی را تشییع می کنند. همینطور پویش ایران همدل را پیگیری می کنند و به آن پاسخ مثبت می دهند. انتلکتول ها می گویند مردم به صداوسیما اعتماد ندارند، ولی اذعان دارند چهره هایی از همین رسانه ملی که هم اکنون مخالف خوان شده اند، اعتبار خویش را از صدا و سیما گرفته اند. این مجموعه استدلالات نشان می دهند که ما در واقع یک ایراد جدی در ادعاهای در ارتباط با فروپاشی اجتماعی، بی اعتمادی، ناامیدی و افسردگی و فقدان تعهد مردم به ارزش ها و نهادهای انقلاب داریم، و احتیاج به باز سنجی این ادعاها در چهارچوب مدل سازی های پیچیده تر داریم.
در بحث پویش ایران همدل شبهاتی مطرح کرده اند، مثل این که اینکه چرا باید به مردم لبنان یا کشورهای دیگر کمک نماییم، در حالیکه به سیستان و بلوچستان کمک نمی گردد. پاسخ شما به این شبهات چیست؟
هر زمان زلزله ای در سیستان و بلوچستان و کرمانشاه یا هر جای دیگری اتفاق می افتد، همان قشری که حالا کمک برای به لبنان آمده اند، باز هم، همان ها به کمک و به قول خودشان پای کار می آیند. این نشان داده است این فرهنگ ایثارگری در همه این موارد ایفای نقش می کند. در مورد این که چرا کمک ها به نیروهای فرامرزی معطوف می شود، خود مردم به خوبی پاسخ می دهند. ما در روزگاری زندگی می نماییم که مرزهای ملی کم اعتبار شده اند و با مرزهای تمدنی مواجهه ایم. سال هاست که «ساموئل هانتینگتون» مجلل کرده است که در واحدهای تحلیل روابط بین الملل، دولت - ملت ها دیگر کارآمدی ندارند. دولت - ملت ها تقریبا منقرض شده اند و هم مرزهای عینی و هم مرزهای فرهنگی از هم گسیخته اند.
وقتی نزدیک به سه یا چهار میلیون ایرانی، بدون درنظر گرفتن مرزها به عراق می روند تا در پیاده روی اربعین شرکت نمایند، یا وقتی ملت ما از سوی تروریست ها در سوریه و عراق تهدید می شود، چگونه می توانیم مرزها را بعنوان مرزهای مداخله ملی درنظر بگیریم؟ مردم ما مدت هاست که این حقیقت را درک کرده اند.
شعف و هیجانی که پس از عملیات وعده صادق ۱ و ۲ به وجود آمد، نشان داده است که مردم از این مرزها عبور کرده اند. البته اساسا چهار نفر فعال عجیب و غریب در فضای مجازی نمی توانند نماینده همه مردم باشند. حقیقت اینست که عامه مردم ایران در مورد این قضیه متقاعد شده اند و فراتر از مرزها، ملت خویش را بعنوان امت اسلامی می بینند. به قول مرحوم شریعتی، بحث ملت اعتبار ندارد، این ها امت اسلامی را از خودشان می دانند و حتی مظلومان جهان را از خود می دانند.
به نظر من، دستگاههای رسمی علمی و پژوهشی باید به این نکته توجه نمایند که ارزش ها و معیارهای غربی، مانند دولت - ملت گرایی، میراثی نابسنده از دوران مدرن و قرن هجدهم است و این مفاهیم به وضع امروز و الان ما تعلق ندارند. در آکادمی ها، دگم های غرب گرایی حاکم است؛ بر اساس این دگم های غیرمنطقی، افراد، به جهت اینکه بعنوان اعضای آکادمی شناخته شوند، باید مدام تعهد خویش را به ارزش ها و معیارهای غربی، و بی اعتنایی ارزشی خود به معیارهای بومی و دینی خویش را به هم قطاران آکادمیک خود اثبات کنند. این افراد طوری تربیت می شوند که نقاط قوت و ارزش های خویش را نمی بینند و وانمود می کنند که به لحاظ ارزشی بی طرف هستند. در عین حال، بی پرده بی طرفی ارزشی را وقتی به دو ارزش عدالت و آزادی غربی می رسند رها می کنند، و در عین حال، عدم پایبندی به ارزش های محلی و دینی خویش را نشانی از اصالت کار علمی خود معرفی می کنند.
ولی ملاحظه اصلی من در مورد سوال شما، به عبارت دستگاه علمی و تحلیلی و اسنادی کشور مربوط می شود. به نظر من، خود این قضیه «پویش ایران همدل»، سوال شما را تصحیح می کند. نگاه دستگاه مدار را کنار بگذارید، مردم مدار به علم و پژوهش نگاه کنید.
از ابتدای انقلاب، هر جا که از ایده مردم همیشه در صحنه به قول امام خمینی رحمه الله، پیروی شده و مردم را دخیل کرده ایم، شاهد پیشرفت و موفقیت بوده ایم. بر عکس، هر زمان که تلاش کردیم نهادها و دستگاههای رسمی را دخیل نماییم و به رفتار آنها بسنده نماییم، گرفتار رکود شده ایم و نتیجه ای نگرفته ایم.
در واقع، مردم همیشه در صحنه کلید اساسی در فهم سیاست انقلاب ما است. انقلاب ما فراسوی چپ و راست متعارف دنیا، راه سومی برای اداره کشور و حکمرانی عرضه داد، و آن روش مردم همیشه در صحنه بود. این ایده که از ابتدا در انقلاب ما نتیجه بخش بوده، و در شرایط جنگ و مسائل اقتصادی پس از جنگ، کار کشور را راه انداخته، باید در زمینه های دانشگاهی و پژوهشی و علمی هم ایفای نقش کند.
متأسفانه، تلاشهای روشنفکرانه که بر مبنای قالب های متعارف سیاست در غرب است، تلاش دارد با نرمالیزاسیون، نهادسازی یا نظام مندی جامعه را به پیش ببرد. در حالیکه ایده انقلاب این بوده که از راه نهادهایی مانند بسیج، کمیته، جهاد سازندگی، و این جور پویش ها، دولت مردمی تشکیل بدهد و مردم را درگیر موضوعات مختلف بکند.
از نگاه من باید بگویم متأسفانه در زمینه های پژوهشی و دانشگاهی نیز، انقلاب نتوانسته است به اندازه دیگر بخش ها موفق باشد، چون که در این حیطه کوشیده است نهادی و نظام مند عمل کند. این ناکامی به عدم اجرای دکترین مردم همیشه در صحنه در این عرصه ها برمی گردد. به نظر من، باید تحولی در ساختار علمی و پژوهشی کشور صورت گیرد و مجموعه ای از مسابقه ها، جشنواره ها و پویش هایی مانند جشنواره عمار کلید زده شود تا بتواند واقعاً در زمینه علمی و پژوهشی تحول انقلابی ایجاد نماید و به غرب پرستی تقلیل پیدا نکند.
هر زمان که در تاریخ انقلاب از راه جشنواره ها و مسابقه ها تلاش کردیم ایده های مردمی را برای حل مسائل فنی و علمی و پژوهشی احضار نماییم و مشارکت بدهیم، با هزینه کمی دستاوردهای شگفت انگیزی داشته ایم. نظرم اینست که این اتفاق باید بیفتد؛ یعنی این گونه پویش ها کمک می نماید که این مشارکت تأمین شود.
آخرین نکته ای که در این مورد باید بگویم اینست که حتی شیوه های احضار ظرفیتهای مردمی و جوانان باید ابتکاری باشد و توسط خود این جوانان و نسل جدید طراحی شود. مانند خود قضیه پویش ایران همدل که نسبت به بقیه پویش های قبلی که توسط نسل های قبلی ابداع شده بودند، مانند جشن عاطفه ها و امثالهم، طرحی داشت که بیشتر در زمینه سایبر فضا کار می کرد و نتیجه دادن آن هم بخشی بنابراین بود. به لحاظ روش های مشارکت مردم و همراهی آنها، این شیوه ها باید به اشتراک گذاشته شود و به عهده خود جوانان گذاشته شود.
چه برآوردی از فرهنگ یاری گری و مشارکت مردمی در آینده می توانیم داشته باشیم؟
به نظر من، مهم ترین تحولی که در این صحنه، مانند همه صحنه ها، درحال وقوع است، سایبر فضا یا فضای دیجیتال است. سایبر فضا در کنار تهدیدهایی که دارد، ظرفیتهای قابل توجهی پیش روی ما قرار می گیرد و ما باید به دقت این حیطه را رصد نماییم و از این ظرفیت ها استفاده نماییم. به نظر من، در این حیطه ایثارگری هم باید به تأثیرات جوانان فعال در سایبر فضا امیدوار باشیم.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب